شروع کار

روز دوم رو در حالی شروع کردیم که شب قبلش همه سربازا تو یه گروهان جمع شده بودن. با اضافه شدن سربازان جدید و تکمیل شدن گروهان کار اصلی کم کم شروع شد. اولین قدم تحویل استحقاقیها بود. تحویل استحقاقیها با سرعت کم انجام شد و بعد از اندازه کردن لباسها و پوتین ها همه گروهان برای مشخص کردن شماره سازمانی (همون شماره تخت) به خط شدن. ۱۲ گروه مشخص شدن و تقسیم وظایف هم انجام شد. از اینجا به بعد بود که کار اصلی شروع شد . . . صف جمع . . . کلاسی که همه سربازا ازش متنفرن. . .

پیشنهادات

گفتم بهتره قبل از هرگونه گزافه گویی یه سری پیشنهادات بدم و اقلام مورد نیاز و مواردی که میتونه آموزشی رو خوشایندتر کنه رو بشمارم. شما یه فضای محدود دارید و بهتره وسایلی رو همراه داشته باشید که به کارتون میاد و از بردن وسایل اضافه بشدت بپرهیزید. قبل از هرچیز باید بگم تو هر گردانی یه بوفه وجود داره که انواع خوراکی اعم از نوشیدنی ها(آب معدنی، دلستر، انواع آبمیوه ها و . . . )، خشکبار (پسته، تخمه و . . . )، کنسروها، بیسکوییت و . . . رو داره. پس به فکر بردن خوراکی زیاد نباشید. حتی تو بوفه می تونید انواع میوه ها و ساندویچ ها هم پیدا کنید.

مهمترین چیزی که باید همراهتون داشته باشید انواع داروهاست. مطمئنا در طول دوره حداقل دوبار دچار سرماخوردگی میشید و یا مشکلات گوارشی پیدا می کنید پس دارو رو فراموش نکنید.

دومین چیز وسایلیه که برای شستشو لازمه. حتما چند قالب صابون و مایع دستشویی با خودتون ببرید. پودر لباسشویی، اسکاج، ریکا و ... هم فراموش نشه. هرچند میتونید از ظروف یک بار مصرف استفاده کنید و خیال خودتونو راحت کنید. دو جعبه دستمال کاغذی و دستمال توالت هم خیلی به کارتون میاد.

اقلام مورد نیاز دیگه، سوزن و نخ، سنجاق، کیسه فریزر و کیسه های دسته دار، مرطوب کننده، کرم، اسپری خوشبو کننده و . . . هست. در ضمن فلاسک و چای کیسه ای رو فراموش نکنید که چاییهای پادگان افتضاحه.


حتما قبل از ورود به پادگان موهاتونو بزنید. کوتاه کردن مو اونجا واقعا مصیبته. چون علاوه بر اینکه تو زدن موی سر بهداشت رعایت نمیشه، شستشوی سر بعد از اصلاح دردسر بزرگیه. هرچند پادگان حمامهای خیلی خوبی داره اما مسافت زیاد و شلوغی حمامها باعث میشه کمتر تمایل به حمام رفتن داشته باشید.


لباس گرم تو فصل سرد فراموش نشه که سرمای اراک تا مغز استخون میره. از هر فرصتی برای مرخصی استفاده کنید. اگه کسی فرصتی برای مرخصی داشته باشه و استفاده نکنه ضرر کرده، سعی نکنید اینجا خیلی صادق باشید چون باهاتون صادق نیستن. سعی کنید اصلا تو چشم نباشید تا جایی که میتونید ناشناس بمونید.

تا جایی که میتونید سعی کنید خودتونو به بیخیالی بزنید و خوش بگذرونید. چون گذر زمان تو خدمت طوریه که اگه کسی فکرش مشغول باشه خردش می کنه. شما وارد این محیط شدید و حتما باید بگذرونیدش، حق انتخابی وجود نداره، پس سعی کنید با خوبی بگذرونیدش.

روز اول

وارد پادگان که شدم خاطرات دو سال پیش برام تداعی شد. شهریور 88 یه دوره 50 روزه اینجا گذروندم که به خاطر قبولی در دانشگاه نیمه کاره رهاش کردم و حالا دوباره بعد از 2سال و نیم دوباره وارد پادگان مالک اشتر اراک شدم. خوشحال بودم از اینکه با محیط اینجا کاملا آشنایی دارم و ناراحت از اینکه دوباره باید یه دوره دوماهه رو اینجا بگذرونم. هرچقدرم راحت بگذره بازم سربازیه و کلی سختی داره. دوباره همون روند تکراری رو طی کردیم، گشت دژبانی (سیگار، فندک، موبایل، MP3 Player و . . . ممنوع) وارد مهدیه شدیم، برگه های سبز و سفید و واکسن رو تحویل دژبانی دادیم و یه برگه باریک سفید تحویل گرفتیم که در حقیقت برگه استحقاقی بود و گردان رو مشخص می کرد. من گردان ذوالفقار افتادم. با بچه ها به سمت گردان حرکت کردیم و تو گروهان شهادت مستقر شدیم. گروهانی که فقط پزشک، دکترا و فوق لیسانس می گرفت. سروان جدیدی بعد از یه سخنرانی 2 دقیقه ای مارو به حال خودمون گذاشت و ما تا غروب فقط خوابیدیم و با تک تک افرادی که وارد می شدن آشنا شدیم. شب اول شب واقعا سختیه واسه من که تجربه قبلی داشتم سخت نبود ولی تو چشم تک تک بچه ها میخوندم چقدر بهشون سخت می گذره و فکرشون مشغوله. یکی مشغول کارش، یکی مشغول زن و بچه هاش و . . . ولی این شتریه که در خونه همه میخوابه و باید گذروندش. اگه به بیخیالی بگذرونیش میگذره وگرنه دیوونت می کنه.

آموزشی تموم شد

بعد از دوماه بالاخره آموزشی تموم شد.